استانی 16 فروردین 1395 - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0

خودم را یک اصولگرا می‌دانم/ عدم احراز صلاحیتم تلخ‌ترین خاطره‌ام بود/ نامزدهای پایتخت نشین درد مردم تبریز را نمی‌فهمند

به گزارش آوای ورزقان به نقل از آناج، محرم محمد زاده یکی از چهره‌های شاخص استانی است که از طریق برنامه تلویزیونی بیزیم کند به شهرت دست یافت و با رفتنش از این برنامه به شایعه مرگش قوت بخشید؛ اعلام کاندیداتوری در انتخابات ۷ اسفند سال ۹۴ دوباره نام وی را بر سر زبان‌ها انداخت اما عدم احراز صلاحیتش مانع از حضور او در ماراتن انتخابات از حوزه انتخابیه تبریز، آذرشهر و اسکو شد.

در این گفت‌و‌گو محرمی عمی از حضورش در صدا و سیما و علت رفتنش از برنامه بیریم کند می‌گوید و از برخی ناگفته‌های انتخاباتی پرده بر می‌دارد.

فلسفه لقب محرم عمی

آناج: دلیل انتخاب لقب محرم عمی چیست؟

اختصاص دادن این لقب به بنده بعد از گذشت مدتی از پخش برنامه بود. انتخاب این لقب کاملا شانسی بوده و هیچ ذهنیتی وجود نداشت، روزی در یکی از روستاها نشسته بودیم و یک نفر از جمع  صحبت می کرد و برنامه ما در حال ضبط بود چند بچه به سمت من آمدند پرسیدم شما کجا بودید گفتند ما برنامه عمو پورنگ را نگاه می کردیم و من گفتم شما برنامه پورنگ را نگاه نکنید، برنامه محرم عمی را نگاه کنید و از همان لحظه من به اسم محرم عمی شناخته و نام گذاری شدم. از صبح همان روز کودکان و بعد بزرگترها مرا محرم عمی صدا کردند و این از لطف آن مردم بود که آن حرف من را بخاطر سپردند و بعد مرا به این نام صدا زدند که البته نام قشنگی هم هست و هنوز هم به این نام شناخته می شوم.

موفقیتم شانسی نبود/با نگاه کردن یاد گرفتم

آناج: خودتان تصور می کردید با برنامه بیزیم کند معروف شوید؟

هر کاری بنیه و اساسی دارد مثلا حتی مهندسی که دست به ساخت و ساز می زند اگر در ذهنش تصوراتی را در مورد آن نداشته باشد این کار را شروع نمی کند. من هم از ابتدا با ذهنیات پیش آمدم و بنده هیچ کاری را شانسی انجام نمی دهم و برنامه بیزیم کند را هم را با برنامه ریزی و هدف شروع کرده ام. من از جمله افرادی بودم که از سن پایین وارد رسانه و سازمان شدم. بنده از سال۱۳۷۳ که ۲۰ ساله بودم وارد سازمان شده ام و از آن زمان هر قدمی را که برای برنامه ها برمی داشتم با نقشه و هدف بود و برای هر کارم مطالعه اولیه انجام می دادم. از ابتدا هم با برنامه روستایی شروع کردم چون به روستا و مردم روستایی علاقه داشتم و خودم نیز در چنین محیطی بزرگ شده بودم با اینکه من از برون سازمانی پذیرفته شده بودم اما به دلیل علاقه ام، خودم را به سمت روستا سوق دادم. ابتدا دوره نویسندگی رفتم و با نویسندگان آداب معاشرت کرده، کتاب خواندم، ادبیات نوشتن و ادبیات گفتار یاد گرفتم؛ هر فرد موفق قطعا بر اساس برنامه ریزی پیش رفته و موفقیت اش شانسی نمی باشد. شانس موفقیت نمی آورد بلکه کسی که زحمت می کشد موفق می شود.

 

 

در آن زمان “قصه ی نارین گول ننه” بود که در ۶۰  قسمت خودم نوشته و اجرا کرده بودم برای هر سطرش فکر کرده، مشورت می کردم و  از نیروهای قدر سازمان یاد گرفتم. حرف من این است که من یاد گرفتم وگرنه مادرزادی بلد نبودم؛ هم اکنون در اداره کمد بنده پراز کتاب هایی است که در زمینه کاری خودم مطالعه شان کرده ام. شعر و کتاب های ترکی می خواندم، با فرهنگ آذربایجان آشنایی داشتم . فرهنگ و آداب رسوم هر منطقه را می دانستم. مثلا در مورد تکم چی اطلاعات زیادی داشتم که از چه زمانی شروع شده تاریخچه اش چیست ؛ حتی در برنامه های چند روز قبل عید نقش تکم چی را اجرا می کردم.  کاری که شهرداری از امسال آن را در شهر اجرا می کند اما من از ۸_۹ سال قبل در روستا ها اجرا می کردم.

حتی بنده در رادیو نیز چندین برنامه داشته و در جشنواره شانزدهم شیراز، بهترین نویسنده و بهترین گوینده شدم. قبل از آن بهترین نویسنده سازمان نیز انتخاب شده بودم. در کل برای بیشتر از ۵۰ برنامه تقدیرنامه دارم و همه اینها به این دلیل است که کارم را به نحو احسن و با برنامه انجام می دادم. از ابتدا هم در رادیو گویندگی نکردم بلکه می نشستیم و به گویندگان نگاه می کردیم و یاد می گرفتیم حتی در آن زمان به تلویزیون هم می توانستم برم اما چون تخصص کافی را نداشتم نرفتم.

در حل مشکلات روستائیان برخورد مدیران برایم مهم نبود/درد پسرک چوپانِ زیر باران را می فهمم

بعد از اینکه مهارت های لازم را از رادیو کسب کردم، فن بیان را یاد گرفته و وارد تلویزیون شدم؛ چون کسی که حرفی برای گفتن ندارد در تلویزیون نمی تواند کار کرده و موفق باشد؛ متاسفانه بسیاری از دوستان ما فکر می کنند همین که وارد تلویزیون شدند مشهور و معروف می شوند. افراد زیادی به تلویزیون آمده و رفته اند و در ذهن ها نمانده اند اما برخی ها نیز تلاش زیادی کرده اند با هدف آمده و ماندگار شده اند. چون این افراد به کار خود وارد هستند که معروف و محبوب شده اند. اگر در کار خود خبره باشند برنامه شان ببیننده خواهد داشت وگرنه اگر بی برنامه و بدون تخصص لازم باشد ملت آذربایجان چنین برنامه هایی را قبول نخواهد کرد.

من وقتی پسر چوپانی را می دیدم که زیر باران است می دانستم که الان می خواهد چه کاری کند و چه می کشد، من از اینها حس آن دوران را می گرفتم و حس های من حس های بر خواسته از واقعیت بود، نقش بازی نمی کردم و خودم بودم. من همیشه درد روستاییان را درک می کردم و طرفدار آنان بودم و اگر در روستایشان مشکلی بود دیگر رعایت نمی کردم که از این کار من فلان مدیر خوشش می آید یا نه؛ بلکه من مسئولم که به ملت خدمت کنم چه بسا که برخی ها از اینکارم ناراضی باشند .

نمی توانستم سلیقه خود را در برنامه “بیزیم کند” اعمال کنم

آناج: چرا دیگربرنامه بیزیم کند را اجرا نکردید و حتی شایعه شد که محرم عمی فوت کرده است؟

من همیشه به وقت مردم ارزش قائل ام، وقتی این برنامه را ۴ سال اجرا کردم، به این نتیجه رسیدم که باید با فکر و ایده ی جدیدی وارد کار شوم با اینکه من برای این کار حقوق دریافت می کردم و می توانستم که آن برنامه را حتی تا به الان ادامه دهم و مردم هم اعتراضی نمی کردند اما چون به وقت مردم اهمیت می دادم از اینکار پرهیز کردم و از اول هم گفته بودم هر وقت که احساس کنم این برنامه تکراری می شود، دیگر ادامه نخواهم داد که همانطور نیز شد. اما برخی سلیقه ها باعث شد که در برنامه، اهداف خاص بنده به ثمر نرسد و نمی توانستم سلایق خود را به برنامه اعمال کنم. در آن زمان با آقای لطیفی که معاونت سیما بودند صحبت کردیم و دلایل خود را ارائه کردم و گفتم که از فلان زمان دیگر با این برنامه در خدمتتان نخواهم بود چون این برنامه به فکر و نفر جدیدی نیاز دارد و ایشان نیز با خوشرویی قبول کردند و من هم اکنون در سازمان کار می کنم اما نه با آن برنامه! و بنده فوق لیسانس الکترونیک هستم و هم اکنون در رادیو و هم واحد فنی سازمان کار می کنم ولی کادر رسمی واحد فنی مهندسی هستم و دوره ی صدا و تصویر را در دانشکده صدا و سیما گذرانده ام.

در روستاها برایم مراسم عزاداری گرفته بودند/ تشابه اسمی کار دستم داد

در مورد شایعه فوتم؛ در روستای “سیقای”راننده ی مینی بوسی به اسم محرم بود که حتی با من هم دوست بود و در یکی از برنامه ها به روستایشان رفته بودم؛ روزی این شخص در بین راه تصادف کرده و فوت می کند، چون او هم برای کار با ماشینش به روستاها می رفت این حرف بین مردم شایعه شد، محرمی که به روستاها می رفت فوت کرده است و من هم عصر همان روز، ماموریتی بودم که موبایلم آنتن نمی داد  و این شایعه که راه افتاد به منزل ما  هم آمدند، گریه و زاری کرده بودند. صبح روز بعد که با من تماس گرفتند من گفتم که کارم تمام شده و در راه برگشت هستم و از پشت تلفن صدای گریه و زاری را می شنیدم اصل قضیه این بود که بعد آن هم برخی از دوستان به این جریان دامن زده و از این بستر استفاده کرده بودند؛ بعد آن شایعه هم خیلی ها بعد از دیدن من از زنده بودنم تعجب کرده و حتی به گوشم رسید که در برخی روستاها برای من تعزیه گرفته بودند. از طرفی غیبت رسانه ای من و سرگرمی به تحصیلات تکمیلی باعث شد که این شایعه از بین نرفته و علی رغم اینکه با چندین خبرنگار مصاحبه داشته ام، اما چون همه مردم اهل رسانه نیستند این شایعه باقی ماند.

مردم مجبور به تماشای هر برنامه نیستند/ مناطق آذربایجان ناشناخته است

آناج: برنامه آینده و چشم انداز محرم محمد زاده چیست؟

ما هم اکنون در زمانه ای زندگی می کنیم که نمی شود گفت خانواده ها تلویزیون را روشن می کنند، هر چیزی که نشان دهد مجبور به تماشایش هستند؛ می توانند که شبکه را عوض کنند. بخاطر این مسئله کارگردان، گوینده، تهیه کننده و… هرجا که دیدند برنامه به سوی تکراری بودن می رود باید حداقل بخاطر مردم از صحنه کنار روند. حتی اگر بهترین سینمایی ها پخش شود نیز فقط برای یکبار جذاب خواهد بود. تکرار انسان را خسته می کند. برنامه های تکراری در بین مردم تاثیر گذار نمی باشد و بخاطر این مسئله من تا زمانی که فکری نو و ایده ای تازه در ذهن نداشته باشم برنامه ای اجرا نخواهم کرد.

 

 

در ذهنم ایده های جدید می پرورم و هدف اصلی نیز این می باشد که برنامه ما برای ملت  فایده ای داشته باشد و حرف مردم را بگوید. من سعی می کردم در برنامه ها به مسائل اقتصادی مردم توجه کنم و یا چون مرز تلویزیون ها علاوه بر ایران به خارج هم کشانده شده و در همه جا دیده می شود سعی می کردم مناطق گردشگری را بیشتر به تصویر بکشم. من به نقاط مختلف ایران سفر کرده ام اما زیباترین مناظر ایران متعلق به آذربایجان است. اما توریست این مناطق در مقایسه با بقیه مناطق ایران از جمله شیراز، اصفهان بسیار کم است و کم بودن توریست به این دلیل است که این مناطق ناشناخته مانده و وظیفه ماست که این مناطق را بشناسانیم و برای آنها توریست جذب کنیم و حتی به خود مردم آنجا هم یاد دهیم که چگونه  با توریست برخورد کنند. همه اینها هدف های من از برنامه بیزیم کند بود تا پتانسیلی برای نسل آینده باشد، چون همیشه از راه نفت نباید درآمد زایی کرد  و باید این توریست ها را جذب کرد. چنانچه آقای برزگر در شیراز این کار را کرد و و چندین برابر نفت درآمد زایی داشت، آیا ما نمی توانیم چنین کاری انجام دهیم؟ روستاها و مناطق ما هم این پتانسیل را دارد و همیشه خواسته من این بوده که این مناطق را تبلیغ کرده توریست ها را به آنجا سوق دهیم چرا که جذب توریست درآمد بسیاری دارد.

توریست برای دیدن برج بلور به آذربایجان نمی آید

در روستاها  فقر حاکم هست و به همین دلیل پسرهای جوان از سن کم روستاها را رها کرده و به شهرها می آیند و در آنجا ازدواج می کنند و از این طرف دخترها در روستاها نمی توانند ازدواج کنند و همه این مشکلات پیش می آید. توریست برای دیدن برج بلور آبرسان نمی آید چرا که چند برابر زیبا تر و بلند تر از اینها را در کشور های خود می بینند؛ توریست برای دیدن  فرهنگ مردمی، مناطق عشایری، لباس های محلی و… می آیند. این کارها را آقای برزگر در شیراز انجام داده و حتی تا ۵ سال آینده بلیط هایش را فروخته است و همه جوانان روستایی  به روستای خود برگشته اند و در آلاچیق ها مهمانان را راهنمایی می کنند برخی ها زبان انگلیسی یاد گرفتند و با توریست ها صحبت می کنند.

آناج: برنامه جدید بیزیم کند را خودتان تماشا می کنید؟

من فقط یک قسمت آن را دیده ام!

آناج: چرا محرم عمی در انتخابات مجلس کاندیدا شد؟

وقتی در زمان انتخابات گفته شد که می خواهم نماینده شوم دیدگاه  مردم به من عوض شد و به خودم گفتند که محرم عمی که همیشه به درد مردم می رسید چگونه الان نامزد انتخاباتی شده است؟! من با آنها هم کلام که می شدم فهمیدم که نماینده را به دید دیگری می بینند چون در واقع نماینده انتخاب می شود تا به مجلس رفته و درد مردم را بگوید و حرف های مردم را از طریق تریبون مجلس به گوشها رساند .

ما حدود ۳۰۰۰ روستا در آذربایجان داریم، من هم از سال ۱۳۷۳ به این روستاها می روم و حقیقت این است که من درد ملت را از نزدیک حس کرده ام؛ اما فقط با دانستنم مشکل حل نمی شود و من این را فهمیده بودم، کسی که وارد مجلس می شود می تواند این مشکلات را حل کند. نماینده می تواند از هر مسئولی سوال پرسیده و جوابی گیرد و علاوه بر قانون گذاری، توانایی های دیگری هم دارد. من هم با این هدف پیش آمدم، هم فن بیان داشتم و هم خوب می نویسم و درد مردم  را می شناختم، این برای یک نماینده کافی است.

از دست دادن محبوبیت راحت است/ ستادهای من قلب مردم بود

آناج: آیا اطرافیان شما را به این کار ترغیب کردند یا به خواست خود به سمت این کار رفتید؟ 

نخیر کسی مرا به این کار ترغیب نکرد و حتی اسپانسری هم نداشتم؛ هیچ هزینه ای برای این کار نکرده بودم و حتی ستادی هم نداشتم. باز تاب ها از طرف مردم هم خوب بود. تنها حمایت کننده من، ملت و ستاد هایم نیز قلب ملت بود.

حسن پور(دوست محمدزاده): مردم و برخی مسئولین هم به نامزد شدن محمدزاده رغبت نشان می دادند و البته این نقد را هم می کردند که شما مجری خوب و کار بلدی هستید، بهتر بود مجری گری را ادامه دهید اما استدلال آقای محمدزاده این بود که من درد مردم را توانسته ام نشان دهم اما قدرت اجرایی نداشتم. از طرفی برخی خواص سیاسی ادعا داشتند که محمدزاده شأن نمایندگی ندارد، اما مگر نمایندگان دیگر از کره های دیگری آمده بودند.

محمد زاده: من همیشه می گویم که ممکن است این محبوبیت و  مشهور بودنم را به سادگی از دست دهم! نماینده مردم کاملا از نامش پیداست که باید درد مردم را بداند اما متاسفانه اینگونه باب شده است که نماینده باید پست مدیریتی یا… داشته باشد اما من از دل مردم برخاسته بودم و آنان را می شناختم.

نمایندگان پایتخت نشین که تبریز را نمی شناسند/ هدف از نمایندگی!

آناج: برخی نمایندگان هستند که در تهران زندگی کرده و حتی  هنوز هم در تهران هستند، نظرتان در این باره چیست؟

من در مورد جناح خاصی نظر نمی دهم و نمی گویم که انتخاب مردم نادرست است چون ملت ایران فوق العاده عاقل هستند و نماینده شان را از بین خوب ها انتخاب خواهند کرد. اگر من بگویم فلان کار درست بوده و فلان کار نادرست، این بی شعور بودن مرا نشان می دهد و ملت باید خود بدانند که افراد بعد از راه یابی همانگونه که الان با مردم هستند خواهند ماند یا نه!؟ نماینده ما باید از دل مردم بوده و با مردم تفاوتی نداشته باشد؛ نماینده باید همانگونه که به مجلس وارد می شود، همانگونه بعد از گذشت ۴ سال خود را به جامعه تحویل دهد. ما اینگونه نمایندگانی را که میلیاردها پول خرج می کنند و نهار و شام می دهند را نمی خواهیم و حتی چنین نماینده ای برای من قابل قبول نیست. حقوق این چنین نمایندگانی مشخص است و تا جایی که می دانم ۴ میلیون حقوق دارند؛ آیا فقط به خاطر ۴ میلیون است یا واقعا خدمت به مردم؟ اگر هدف خدمت به مردم است و مردم آنها را انتخاب نمی کنند چرا خود را انقدر به آب و آتیش می زنند. اما اگر هدف دیگری دارد که این خیانت می باشد نه چیز دیگری! ملت باید کسی را انتخاب کنند که ببیند ۴ سال قبل با چه چیزی وارد مجلس شده است و ۴ سال بعد چه چیزی  دارند؟! نماینده باید حرف ملت را بگوید مشکلات جوانان را حل کند در جامعه پیشرفت ایجاد کند به نظر من در واقع بین نمایندگان ما تعامل نیس  چون همانطور که می بینیم شهر هایی همچون شیراز اصفهان دائما در حال پیشرفت هستند اما اینجا چنان چه باید پیشرفت نمی کند.

 

 

به نظر من  هر کسی بعد از نماینده شدن باید برای آبادانی مناطق و شهر های خودمان دست در دست هم دهند. من می گویم مردم کسی را انتخاب کنند که واقعا می شناسند  و اهداف نمایندگان را بدانند و منطقه و شهرهایمان آشنا باشند و کسی به مجلس راه یابد که تازه نفس است و می تواند دنبال مشکلات مردم برود، خیلی ها هم زمانی که من ثبت نام کرده بودم، اعتراض کردند و گفتند شما قبلا صاحب پست یا مقامی نبودید ولی کسی نیست از آنها بپرسد که آیا شما از اول مدیر به دنیا آمدید اما به نظر من باید جوانان هم وارد سیاست شوند و سیاست مداران کهنه کار باید هر از گاهی به جوانان هم فرصت دهند تا دانسته های خود را به آنان هم یاد بدهند اما متاسفانه آنگونه که شنیده ام خواص به حضور جوانان در سیاست رغبت نشان نمی دهند. حتی  در زمان جنگ هم بسیاری از سرداران و شهید ها از جوانان بودند و حضرت امام ۸ سال جنگ را به جوانان سپردند.

در هر عرصه ای باید به جوانان میدان داد و به مدیریتی انتخابشان کرد من چندین نفر را می شناسم که بازنشسته شده اند و هنوز بر سر کار هستند و جوانان را به خاطر سنشان مزمت می کنند. پس چرا در زمان جنگ  یا در  زمانی که من به دشت و کوه و صحرا می روم سنمان کم نیست اما وقتی به صحنه انتخابات وارد که می شویم سن مان کم است؟ چنین بحث هایی که می شود جوانان بدبین خواهند شد. در حالیکه من در همه جا می گویم نظام ما بهترین نظام است، بهترین امنیت را داریم مثلا در کشورهای اطراف ما جنگ ها  و نابسامانی هایی بود  اما ما در آرامش کامل به سر بردیم و یک مزیت بزرگ است اما گاهی مسائل ساده و کوچک در جوانان بد بینی ایجاد می کند.

بابت عدم احراز صلاحیتم ناراحتم/ پایبند ولایت فقیهم

آناج: واکنش شما به خبر عدم احراز صلاحیت تان چه بود؟

ناراحت شدم و اعتراض هم دادم اما نتیجه آخرین اعتراضم را به من ندادند، علت اصلی عدم احراز  صلاحیتم را هم نفهمیدم و اصلا انتظار این موضوع را نداشتم. من کارمند ساده صدا و سیما هستم، نمازم را می خوانم، غیبت نمیکنم، پول کسی را بالا نکشیده ام، سال ۷۷ بهترین موذن نیروی هوایی کشور هم انتخاب شده ام و در قرارگاه نیروی هوایی یک و نیم سال مسئول سیاسی عقیدتی بوده ام؛ اما من را رد صلاحیت کردند و از این موضوع گله مندم. من به این نظام پایبندم و معتقد به ولایت فقیه هستم، امنیت مملکتم را خواستارم. شاید گاهی بدلایل مسائل رسانه ای در قالب برنامه تلویزیونی با مسئولین تندخویی کرده ام که این نوعی نقد بود وگرنه من مشکل دیگری نداشته ام.

آناج: آیا همچنان پیگیر علت عدم احراز صلاحیت خود هستید؟

خیر پیگیر نیستم. مسئله این است که از کجا و برای چه باید پیگیر باشم؟!. اینها به من با چشم همان مجری نگاه می کردند در حالیکه من فوق تخصص الکترونیک، صاحب فکر، صاحب افکار سیاسی و فرهنگی و در حیطه کار خود نخبه هستم و به هر کاری هم که دست زده ام نخبه شده ام. و در یک مملکت اسلامی باید این گونه نگاه ها نباشد. به هر حال باز هم در این مملکت به مردم خدمت خواهم کرد اگر از این مسیر نشد از راه های دیگری خدمت خواهم کرد و هدف خدمت است. بنده ناراحتی ام به خاطر ردصلاحیتم نیست بلکه چون هدفم از طریق مجلس خدمت به مردم ورسیدگی به درد آنها بوده، ناراحت شده ام.

آناج: اگر  تائید صلاحیت می شدید به نظرتان رای می آوردید؟

نمی توانم در این مورد نظر بدهم شاید کسانی که ستاد داشتند و اطرافشان چند صد هزار نفر هست که بتوانند محاسبه کنند، اما من نه! من حتی دفتر ساده ای هم نداشتم که در آنجا با چند نفر صحبت کنم.

خود را یک اصولگرا می دانم

آناج:  افکارتان به کدام جناح نزدیک تر می دانید؟

باید بگویم که خود را یک اصولگرا می دانم، یعنی اصولی که خارج از قانون اساسی نباشد، در خط رهبری بوده و با خواسته ملت هم خوانی داشته باشد مورد پذیرشم هست. لکن ما هم عقل سلیم داریم و هر کاری که بر اساس عقلم نادرست باشد را من نمی پذیرم و انجام نمی دهم، هدف اشتغال جوانان آبادانی مملکت، زنده کردن فرهنگ، تبدیل آذربایجان به قطب گردشگری و این گونه مسائل می باشد و با هر جناح و هر تفکری که مانع این پیشرف شود مخالفم. جناح و وابستگی به آن کار را پیش نمی برد.

 

 

حرف من این است که مردم بهترین را انتخاب کنند، از هر جناحی که می خواهد باشد. فقط بعد از نماینده شدن دست در دست هم داده و بخاطر جناح حق مردم را ضایع نکنند. نمایندگان باید بدانند که مردم آنها را انتخاب کرده اند و باید بخاطر مردم کار کنند نه جناح! اگر در بین مردم نابرابری ایجاد کنند یا حتی حق یک کودک را پایمال کنند در مقابل خدا مسئول خواهند بود.

آناج: در انتخابات آینده می خواهید دوباره شرکت کنید؟

تا به این لحظه در این مورد فکر نکرده ام

آناج:سیاست مدار مورد علاقه تان کیست؟

در مورد سیاست مداران به غیر از مقام معظم رهبر نظری ندارم چرا که بقیه هزاران ضعف دارند.

آناج: الگوی شما چه کسی بوده و موفقیت در کارتان را مدیون چه کسی هستید؟

دلیل اصلی موفقیتم مادرم بود بعد هم پدر و همسرم ، من در خانواده ای فقیر بزرگ شده ام که بعد مدتی می خواستم ترک تحصیل کنم و بخاطر مسائل خانوادگی سر کار بروم. اما مادرم گوشواره هایش را فروخت تا من ادامه دهم، من به مادر و پدرم مدیون هستم.

آناج: تلخ و شیرین خاطره  سال ۹۴؟

خاطرات تلخ همان جریان عدم احراز صلاحیتم بود ؛ خاطره شیرین اینکه در آینده نه چندان دور صاحب بچه دیگری می شوم.

آناج: حرف آخر…

در هر شغل و مقامی و هر جایی که هستند همیشه صداقت را سر لوحه خود قرار دهند و بدانند خدا همیشه ناظر آنها است .اگر در جامعه صداقت باشد هر کس در کار خودش موفق خواهد بود و زندگی شیرینی خواهد داشت.

با دوستان در حال کار روی طرحی هستیم برای آبادانی و رونق گرفتن شهرمان و بعد عید طرح مان را به شهردار محترم ارائه خواهیم کرد که اگر اجرا شود چهره مناطق حاشیه نشین شهر متحول خواهدشد. مخصوصا محلات ملا زینال  ایده لو و…. چون در سال ۲۰۱۸ تبریز به عنوان پایتخت گردشگری جهان اسلام  انتخاب شده، لذا ضروری است در این مدت زمان باقی مانده فکری به حال مناطق حاشیه شهر شود تا اعتبار زیباترین و مدرن ترین شهر ایران بیش از این زیر سوال نرود .

از مجموعه آناج و شما به خاطر اینکه فرصتی برایم فراهم کردید، متشکرم.

 

نویسنده
احمد مظفری
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *