استانی 05 بهمن 1394 - 8 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0

زنانی که بار زندگی را تنهایی به دوش می کشند/ برای اینکه حقت را بگیری باید مَرد باشی!

به گزارش آوای ورزقان به نقل ازآناج، سایه مردی که بر سرت نباشد، باید با زور بازوی زنانه نان آور خانه باشی و خودت در سرد و گرم روزگار در جامعه با مشکلات دست و پنجه نرم کنی، تا بلکه محتاج مرد و نامرد نشوی..

صبح ساعت ۷:۳۰ دقیقه به سمت تاکسی هایی که به نوبت برای سوار کردن مسافر صف کشیده اند، روانه می شوم، لا به لای صدای کلفت مردانه راننده تاکسی ها که فریاد می کشند، صدایی زنانه فریاد می کشد، دربست، دربست..

نگاهم صدایش را دنبال میکند، چشمم به چشمش که می افتد می گوید، خانم دربست؟

جواب میدهم نه خانم، تا یک مسیر میروم.

با صدای زنانه اش که سعی میکند کلفتش کند، می گوید سوار شو بریم..

با شک و تردید سوار می شوم و وقتی نگاه کنجکاوم را میبیند، لبخندی میزند و می گوید: خیلی تعجب کردی دختر!

تا حالا راننده خانم اونم تاکسی ندیده بودی؟

می گویم: چرا یکبار سوار ماشین خانمی که راننده آژانس تلفنی بود شده بودم، اما اون مختص خانوما بود و رفتارش مثل شما نبود..

دوباره میخندد و می گوید: رفتارم مردانه هست، درسته؟ بایدم مرد باشم، فکر میکنی زندگی بازی بچگونه هست، تر و خشک کردن سه بچه مدرسه ای که هر روز علاوه بر نان شکمشان باید خرج مدرسه را هم توی جیبشان بگذاری، کار آسانی نیست.

وقتی خودم را خبرنگار معرفی میکنم، می گوید باید از سوال کردن هایت می فهمیدم که خبرنگار هستی، میخواهی از زندگی ام بدانی، از فلاکت وبدبختی هایم از اینکه در ۳۵ سالگی بیشتر از سه مرد کار میکنم و جان میکنم و کسی هم دستم را نمیگیرد؟

ثریا، ۷ سال است که به عنوان راننده تاکسی خرج و مخارج زندگی اش را تامین می کند و سرپرستی سه فرزندش را بر عهده دارد و به گفته خودش قبلا در شرکتی کار می کرده است و وضع زندگی اش از وضع کنونی اش بهتر بود تا اینکه شوهرش معتاد شد.

این راننده تاکسی در خصوص همسر معتادش گفت: در شرکت بزرگی به عنوان مدیر مالی مشغول به کار بودم و درآمد خوبی هم داشتم تا جایی که ریالی هم از شوهرم خرجی نمی گرفتم و در تمامی کارهایم چابک و زرنگ بودم تا اینکه فهمیدم شوهرم معتاد به شیشه است و بعد از تلاش های فراوان برای ترک اعتیاد همسرم، از شرکتم به خاطر اعتیاد شوهرم اخراج شدم..

همسرم زندگیمان را با آتش اعتیاد سوزاند و همه طلا و جواهرات حتی پس انداز چند ساله ام را یک شبه برداشت و از خانه فراری شد، تا اینکه جنازه اش را در زیر پلی بعد از یک ماه یافتند، من ماندم و سه فرزندم که باید برای نان شکم آنها تلاش می کردم.

ثریا در حالی که با یک دستش فرمان ماشین را گرفته بود، با دست دیگرش اشکش را پاک می کرد و گفت: هر روز صبح زود به خانه های مردم برای تمیز کاری می رفتم و با پول ناچیز آنها هم پس انداز می کردم و هم چرخ زندگی را می چرخاندم تا اینکه با پول پس انداز و کمک مادرم تاکسی برای خود خریدم و شروع کردم به شغل مسافرکشی.

وقتی از سختی های کار مسافرکشی پرسیدم، آهی کشید و گفت: امان از دست حرف و حدیث های مردم، در روزهای اول خیلی کم مسافر به تاکسی من سوار میشد و گاها پیرزن ها سوار ماشینم می شدند و یعنی تنها مسافران من یا پیرزن ها بودند یا دختران دانشجو، هر مردی که سوار ماشینم می شد شروع می کرد به سوال و پرسش که چرا راننده شده ام، شوهرم کجاست و برخی مرد ها می خواستند وارد حریم شخصی زندگی ام بشوند، بعضی وقتها پیرمردهایی هم پیدا می شد که به من پیشنهاد ازدواج می دادند، روزهای اول خیلی سخت بود، از فشار روحی شبها نمی خوابیدم، شب ها دور از چشم بچها در بالکن گریه می کردم.

بعدها فهمیدم که برای اینکه در این جامعه بتوانم آزادانه و با خیال راحت زندگی و مسافرکشی کنم باید مثل مرد رفتار کنم فهمیدم که باید مرد باشم تا در مقابل مردها بتوانم ایستادگی کنم و از راه حلال خرج زندگی ام را دربیاورم.

گاها پیش می آمد که مردها کرایه را نداده از ماشین پیاده می شدند و وقتی اعتراضی می کردم چند فحش و ناسزا نثارم می کردند، یکبار فردی قصد سرقت ماشینم را داشت و به لحاظ امنیتی بعضا دچار مشکل می شدم تا اینکه یک چوب و اسپری فلفل در داشبورد ماشین گذاشتم و یاد گرفتم که مردانه صحبت کنم و حتی صدایم را کلفت کردم.

از آرزوهایش که پرسیدم، گفت: راستش را بخواهی، همیشه آرزو داشتم شرکت بزرگ تبلیغاتی داشته باشم البته در نظر دارم روزی به آرزویم برسم و تا وقتی که نفس می کشم به لطف خدا محتاج کسی نخواهم شد و با جان کندن هم شده از راه حلال خرج زندگی ام را تامین خواهم کرد.

حرفهایش ناتمام می ماند، به مقصد می رسیم، از او خداحافطی می کنم و در فکر فرو می روم به این می اندیشم که چقدر قشر زنان در جامعه، مظلوم واقع می شوند.

اگر زنی بخواهد وارد جامعه شود و شغلی داشته باشد، مشکلاتی برای حضورش در جامعه به وی هجوم خواهد آورد.

زنان شاغل در بخش‌های خصوصی و خدماتی با حقوق ناچیز و دستمزد پایین به خدمت گرفته می‌شوند و از حقوق اولیه و حداقل‌های قانون کار و حتی دستمزد مصوب وزارت کار هم محرومند.

از سوی دیگر، زنان به دلیل نقش مادری که بر عهده دارند، و از سوی دیگر مدیریت خانه، با تنش ها و مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم می کنند و در میان همه این مشکلات، نداشتن امنیت شغلی نیز به ماجرا اضافه شده است، همین چند وقت پیش بود که خبر رسید ۴۷ هزار زن باردار به دلیل مرخصی زایمانی که حق آنهاست اخراج شده اند اما با این حال نه حواس مسئولین به زنان شاغل هست و نه حقوق این زنان در محیط کار توسط کارفرما رعایت می شود.

چرا دستمزد زنان از مردان کم تر است؟

اما به راستی چرا حقوق زنان در محیط‌های کار رعایت نمی‌شود و با دستمزدی کمتر از مردان به خدمت گرفته می‌شوند؟

زنان ذاتا در کار خود دقت زیادی دارند و به همین دلیل بهره‌وری آنها بالاست اما به دلیل نیاز به کار حاضرند هر سختی را تحمل کنند و همین امر موجب سوء استفاده از آنها می‌شود و این در حالی است که مردان در کار مغرورترند، در واقع نیاز به داشتن درآمد و مشکلات اقتصادی در کنار روح قانع زنان باعث می شود به کارهای سخت با درآمد کم تن دردهند از سوی دیگر ضعف نظارتی بازرسان وزارت کار نیز در این خصوص موثر است.

از مهم ترین موانع فرهنگی بر سر راه اشتغال زنان در ایران می توان به باورهای غلط اجتماعی مبنی بر عدم مشارکت زنان در فعالیت ها، عدم آگاهی زنان ایرانی نسبت به حقوق شهروندی خود، عدم آگاهی زنان از زمینه های مختلف اجتماعی و اقتصادی موجود برای فعالیت بالاتر بودن نرخ بی سوادی زنان نسبت به مردان و پایین بودن درصد متخصصین و دارندگان مدارج علمی در بانوان نسبت به مردان اشاره کرد.

 کافی است که در جامعه ما زنی تنها شود، آن وقت است که نگاه های بدی پشت آن زن خواهد بود سنگ مقابل راهش قرار خواهند داد و چه تهمت هایی که باید بشنود و بار سنگین زندگی را بر دوش بکشد.

نویسنده
احمد مظفری
مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *